میخانهٔ ذوق درگشادیم


مستانه صلای عام دادیم

هر جا دیدیم یار رندی


جامی به کفش روان نهادیم

میخواری و عشقبازی آموز


از ما که تمام اوستادیم

میخانه سبیل ماست امروز


خوش خمم مئی سرش گشادیم

بی می نفسی نمی توان بود


چون می نخوریم ما جمادیم

مستیم و خراب در خرابات


یاران مددی که اوفتادیم

رندیم و حریف نعمت الله


سرمستان را همه مرادیم